درمان افسردگی با هیپنوتیزم
Contents
درمان افسردگی با هیپنوتیزم
افسردگی یکی از اختلالات شایع در سراسر دنیاست. این اختلال در تمامی کشورها و فرهنگها دیده میشود و البته شیوع آن در بین خانمها تقریبا دوبرابر آقایان است. متوسط سن شروع افسردگی حدود چهل سالگی است و افسردگی پنجاه درصد از این افراد در سنین بیست تا پنجاه سالگی آغاز میشود، هر چند این اختلال در کودکان و سالمندان نیز رویت میشود. افسردگی بیشتر در افرادی دیده پیدا میشود که هیچ ارتباط بینفردی نزدیکی نداشته یا متارکه کردهاند. جالب اینجاست که هیچ ارتباطی بین وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی افراد و اختلال افسردگی دیده نشده است.
علل افسردگی
علاوه بر عوامل زیستی و ژنتیکی که از مدتها قبل ارثی بودن اختلالات خلقی از جمله افسردگی را اثبات نمودهاند، عوامل دیگری نظیر عوامل روانی ـ اجتماعی نیز در این اختلال دخیل هستند. برخی از متخصصین معتقدند که وقایع زندگی نقش اصلی را در افسردگی ایفا میکنند، اما برخی دیگر بر این باورند که این وقایع تنها روی زمان شروع و اینکه دوره در چه زمانی روی دهد تاثیر دارند. از مرتبطترین عوامل میتوان به از دست دادن یکی از والدین پیش از سن ۱۱ سالگی، یا از دست دادن همسر اشاره کرد. بهعلاوه افرادی که فاقد شغل هستند سه برابر بیش از افراد شاغل در معرض مبتلا به این اختلال هستند. احساس گناه نیز میتواند در پیدایش این اختلال نقش داشته باشد.
علائم افسردگی
اگر پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر به مدت دو هفته به طور همزمان در فرد وجود داشته باشند میتوان او را مبتلا به اختلال افسردگی دانست:
- خلق افسردهای که در اکثر ساعات روز وجود دارد: مانند احساس اندوه، ناامیدی یا پوچی
- کاهش علاقه به تمامی فعالیتهای شبانهروزی یا تقریبا تمام آنها.
- کاهش یا افزایش چشمگیر وزن بدون پیروی از رژیم غذایی خاص.
- بیخوابی یا پرخوابی تقریبا در همه روزها
- احساس بیارزشی یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب
- سرآسیمگی یا کُندی روانی ـ حرکتی
- خستگی و فقدان انرژی
- کاهش توانایی تفکر و تمرکز
- افکار مکرر مربوط به مرگ (نه فقط ترس از مرگ) و افکار مربوط به خودکشی
چرا هیپنوتیزم؟
تحقیقات علمی مختلفی نشان دادهاند که هیپنوتیزم در درمان افسردگی بسیار موثر است و مهمتر اینکه نتایج آن اغلب در کسری از زمان پدیدار میشوند. بهعلاوه این درمان کاملاً طبیعی و به دور از مصرف دارو است. البته این به معنای بد بودن دارودرمانی نیست. مسلماً دارودرمانی نتایج بسیار چشمگیری داشته و استفاده از آن در درمان بسیاری از اختلالات اولویت دارد. به علاوه در مواردی که اختلالات به مراحل پیشرفته رسیدهاند دارودرمانی به عنوان درمان اولیه در نظر گرفته شده و سایر روشهای درمانی از جمله درمان هیپنوتیزمی به عنوان درمانهای مکمل مورد استفاده قرار میگیرند. تنها نکته مهم این است که افراد درک کنند انتخابهای جایگزین دیگری نیز وجود دارند و اینکه درمان کیفی نیز میتواند کمکهای شایانی انجام دهد.
هیپنوتیزم در درمان افسردگی
یک تفاوت کلیدی بین هیپنوتیزم و اکثر درمانهای مدرن امروزی وجود دارد. هیپنوتیزم امکان دسترسی مستقیم به حیاطخلوت ذهن شما ـ یعنی ناخودآگاه ـ را میدهد. ناخودآگاه جایی است که «هویت واقعی» شما در آن قرار دارد. تصور کنید نگهبانی وجود دارد که نمیگذارد به اطلاعات موجود در ناخودآگاه دسترسی پیدا کنید. کاری که هیپنوتیزم میکند آن است که سر نگهبان را گرم کند، و به محض اینکه نگهبان مشغول شد هیپنوتیزور میتواند اعماق ناخودآگاه شما را کاوش کند. بنابراین هیپنوتیزم و خلسه، ورودی را باز کرده و به شما اجازه میدهد که به طور کامل (اغلب با جزئیات رنگارنگ زنده آن) تصور کنید زندگی میتواند چقدر بهتر باشد، و اینکه دستیابی به رفتارها، باورها و هویتهای کاملاً جدید شبیه به چیست.
بهعلاوه هیپنوتیزم میتواند به طرز موثری گفتگوهای درونی منفی را خاموش کند و این چیزی است که اغلب درمانهای مدرن امروزی فاقد آن هستند.
مورد دیگری که هیپنوتیزم را از بقیه درمانها متفاوت میکند توانایی دگرگونسازی تحریفات شناختی است. هیپنوتیزم اجازه دسترسی و بازسازی (تغییر الگوی) تحریفات شناختی خودآگاه، خودکار و ناخودآگاه را به ما میدهد. در واقع یکی از کارهایی که میتوان با هیپنوتیزم انجام داد شناسایی الگوهای رفتاری آسیبزا و کمک به افراد برای بازنویسی این داستانهای ذهنی است.
برخی از کاربردهای هیپنوتیزم در درمان افسردگی
۱-به مراجع کمک میکند قدرت درونیاش را پیدا کند.
بزرگترین کشمکش افراد مبتلا به افسردگی دیدگاهشان نسبت به خودشان است. آنها معمولاً دیدگاه ضعیف و تحریفشدهای نسبت به خودشان دارند. تصویری که آنها از خودشان دارند (خودانگاره آنها) میتواند ناامیدی و تنفر باشد، یا احساس کنند زیر بار وظایف زندگی خم شدهاند و نمیتوانند از پس آنها بربیایند. در این مرحله واقعاً مهم نیست که کدامیک از عوامل خارجی باعث این چرخهی افسردگی شده است. تنها چیزی که مهم است مسیر حرکت فرد است که باید رو به جلو باشد. یکی از مهمترین کارهایی که درمانگر میتواند برای مراجع انجام دهد این است که به او کمک کند منابعی در درونش پیدا کند تا بتواند از آنها برای حل مشکلاتش استفاده کند. چون زمانیکه فرد منابع لازم برای مقابله با مشکلات را در اختیار داشته باشد، مشکلی باقی نخواهد ماند.
۲-درمان بخشهای مختلف فرد (Parts Therapy)
افرادی که دچار افسردگی هستند اغلب کشمکشهای درونی دارند. برای مثال:
«یک بخش از من میخواهد خوشحال باشد… اما از طرف دیگر بخشی از من احساس میکند من آدم بازندهای هستم که لیاقت خوشحال بودن را ندارد.»
درمان بخشهای مختلف فرد شیوهای در هیپنوتیزم است که برای تحلیل تعارضات درونی به کار میرود. با این شیوه ایدهها و باورهای متضادی که درون فرد وجود دارند شناسایی شده و با یکدیگر هماهنگ میشود تا کلیتی منسجم را بسازند.
دلیل موثر بودن درمان بخشهای مختلف فرد آن است که به «بخشهای مشکلزای» فرد صدای برابر میدهد. در واقع هیچ بخشی از فرد «بد» یا «دیوِ درون» در نظر گرفته نمیشود. ما به جای خفهکردن این صدا، آن را روی سطح آورده و میپرسیم: «برای (اسم فرد) چه هدفی داری؟» و صرفا با همین پرسش، نقش این بخشها را از «تهاجم به فرد»، به صورت «مدافع فرد» درمیآوریم.
فرض کنیم فردی احساس بیارزش بودن و ناامیدی میکند. در چنین مواردی اغلب یک کشمکش درونی در حال اتفاق است و بخشی از فرد میخواهد از این کشمکش خلاص شود. میتوان با کمک هیپنوتیزم به فرد کمک نمود تا این بخش از خودش را که باعث میشود احساس بیارزشی و ناامیدی کنند، کاوش نموده و با آن ارتباط برقرار کنند. درمانگر و مراجع «گفتگویی» بیطرفانه را با این بخش شروع میکنند تا کشف کنند این بخش واقعا چه میخواهد. فرض کنیم هدف این بخش دور نگهداشتن سوژه از آسیب باشد. در واقع این بخشها هیچگاه قصد و نیت آسیبزننده یا شیطانی ندارند و همیشه هدف والاتری وجود دارد. معمولاً در طول درمان مشخص میشود که اهداف والاتر بخشهای مختلف فرد یکسان است و به همین دلیل میتوان آنها را یکپارچه نمود.
(نکته مهم: اگر سابقهی بیماریهای روانی جدی مانند سایکوز، اسکیزوفرنی یا چند شخصیتی بودن را دارید ممکن است این شیوه درمانی ایدهآل شما نباشد.)
۳-ریفریم کردن
افراد مبتلا به افسردگی دچار آفت افکار منفی هستند. تفکر منفی و آسیبزننده که همراه با افسردگی است میتواند یک روز شگفتانگیز را برای فرد خراب کند. ریفریم کردن به فرد کمک میکند دیدگاه جدیدی به دست آورد. ریفریم به معنای برداشتن یک قدم به عقب و به دست آوردن یک دیدگاه جدید نسبت به موقعیت است. راهی برای دیدن و تجربهکردن وقایع، ایدهها، مفاهیم و هیجانات، به منظور یافتن جایگزینهای غنیتر.
معنایی که به یک موقعیت نسبت میدهید به فرضیاتی که در مورد آن دارید برمیگردد. باورها، ارزشها و … هستند که این فرضیات را شکل دادهاند. کاری که ریفریم میکند ایجاد انتخابهای جدید برای دیدن و تجربه کردن جهان است.
درمانگر به مراجع کمک میکند موقعیتهای مختلفی که در حالت عادی باعث افسردگی فرد میشوند را شناسایی نموده و از دیدگاهی تازهتر به آنها نگاه کند، اینکه هر کدام از این موقعیتها چگونه میتوانند به رشد و پیشرفت او کمک کرده یا آسیبهای احتمالی را از او دور کنند. به اینترتیب فرد در هنگام رویارویی با این موقعیتها به جای انتخاب «افسرده شدن»، به انتخابهای جایگزین که ناشی از باورهای و ارزشهای جدید او هستند روی میآورد.
سخن پایانی
در پایان تکرار این نکته ضروری به نظر میرسد که برای بهرهگیری از درمانهای هیپنوتیزمی حتما به متخصصینی مراجعه کنید که علاوه بر دانش تخصصی برای درمان مشکل شما، مهارت استفاده از هیپنوتیزم را نیز دارند. به عبارتی تنها افرادی اجازه دارند از هیپنوتیزم برای درمان یک اختلال استفاده کنند که مدرک تخصصی درمان این اختلال بدون هیپنوتیزم را نیز دارا باشند.
با تشکر گروه روانپزشکی دکتر باقری